Farsça sözlerini buldum, latin harfleriyle yazılmışını bulamadım...Aramaya devam !
دلم دیوانه شد، دیوانه شد، دیوانه، دیوانه
دگر از خویشتن بیگانهام، بیگانه، بیگانه
خوشا حال و خوشا وقت دو مفتون و دو دلداده
که غیر از عشقشان گیتی بود افسانه، افسانه
در این صحرای بیحاصل، در این دریای بیساحل
به لب جان آمد از بس گفت دل، جانانه، جانانه
دلم دیوانه شد، دیوانه شد، دیوانه، دیوانه
دگر از خویشتن بیگانهام، بیگانه، بیگانه
{میای در ده مرا امشب که تنها در صف محشر
ز جا خیزم به یاد چشم تو مستانه، مستانه
کتاب عاقلان میخوان بهل شعر عمادالدین
دلش دیوانه شد دیوانه شد، دیوانه، دیوانه}
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder